مورد اورژانسی خورد و شب در ترافیک شب چله زدیم بیرون.
زنی بود که بیرون خانه منتظر ما و دخترکی سیزده ساله از پدرش، کشیده ای خورده بود و پسرکی پنج ساله با دوچرخه اش ورجه ورجه می‌کرد.
زن، از مرد داستان زندگیش غولی ساخته بود. خطرناک، جانی، عوضی، آدم کش، معتاد.
خانه در قسمت متوسط تهران بود، از خانم پرسیدم آیا شاغل است، که خانه دار بود، یعنی هزینه زندگی را این مرد خبیث!! میداد.
دقایقی بعد مرد آمد، همان مرد خبیث آمد، همان مرد خطرناک.
 با توجه به تعاریفی که زن از این مرد داشت، حداکثر جانب احتیاط را داشتیم.
با مرد دست داده خود را معرفی کرده و در پایان داستان، با ما دوست شد.
مرد که ابتدا با جبهه گیری آمده بود، با برخورد ما نرم شد و در پایان حتی ما را دوست خود تلقی می‌کرد.

کمی از داستان خود دور شوم و داستانی دیگر آغاز کنم،
موج آنفولانزا که شروع شد و یکی از راهکارهای جلوگیری از بیمار شدن را دست ندادن به یک دیگر بیان کردند، با آن، همدلی نداشتم، ترجیح میدهم، مریض شوم، اما ارتباط اجتماعی گرم خود، با مردم، همین مردمی که بعضی شأن دوست، قوم و خویش، و آشنایان هستند را از طریق دست دادن برقرار نگه دارم. همین مردمی که در بینشان حضور دارم و از آن‌ها و از بینشان و سرزمین مان، مهاجرت نکرده ام. 
 دست دادن یا مصاحفه یکی از مهم‌ترین ابزار عمیق کردن مناسبات اجتماعی در فرهنگ ماست. چیزی که گریه را به خنده، مرگ را به زندگی تبدیل میکند. کلید گفتگو است. گفتگوی بین دو آدم. 

باری با هم دوست شده بودیم، گفت تا به حال دست روی زنم بلند نکرده ام.( زنش نیز، چیزی در این مورد نگفت) آنقدر تو گوشم خواند و خواند و خواند که زدم تو گوش دخترم که : ببینم کدام فلان فلان شده ای میخواد چیزی بهم بگه!!! ( قیافه من????)

 در واقع زن، دختر را به ابزاری برای رسیدن به نتیجه دلخواه خود که کتک خوردن توسط پدرش ، و تبدیل کردن دعوای شویی به مورد کودک آزاری بود تبدیل کرده بود.
جرقه های رفتار نامطلوب این مرد نسبت به دخترش را زن با زبانش بر جان این زندگی انداخته بود.
 مرد پیشنهاد ما را پذیرفت و ترجیح داد زن و فرزندش در خانه بمانند و او خانه را ترک کند تا فردا صبح و یافتن راه حل و مشاوره رفتن.
نتیجه:
آنقدر بزرگ شویم، آنقدر انصاف داشته باشیم که به آدم ها، نگاه شی وار نداشته باشیم، خصوصاً فرزندانمان. در واقع معتقدم بیشترین نگاه شئ وار را آدم ها به فرزندانشان دارند.
از همان کودکی،
چیزی چون :
ثمره زندگی، عصای دست روزگار پیری.  به فرزند آوری داریم. این نگاهیست شی وار یا کالا گونه به انسان، آن هم پاره تن آدمی. و نه نگاه انسانی به او داشتن.
 میشود این رفتار را غیر اخلاقی دید و اگر به این دلیل فرزند آوری میشود، دلیلی دیگر برای غیر اخلاقی بودن فرزند آوری است.


@parrchenan

خانه ,مورد ,خواند ,آوری ,آنقدر ,فرزند ,فرزند آوری ,همین مردمی ,آمد، همان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروش دوربین مداربسته تکنولوژی برنامه ساز پیشرفته کلوپ سرگرمی سئو هاب αηgєℓ тαℓк دانش آموزان و دانشجویان وبلاگ تخصصی آموزش موفقیت ، اعتماد به نفس ، قانون جذب shopsanat مقایسه گوشی های روز دنیا